تعمیرکار به قلم میلاد سرداری
پارت بیست و هشتم
زمان ارسال : ۱۹۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
بعد تکیهاش را به صندلی سنگین کرد و به فکر فرو رفت. بنظر نمیرسید خیلی به حرفهایش مطمئن باشد، من حس کردم روی بخشی از احساسات را سرکوب کرد. رگههایی از کدورت را میشد در لحن کلامش شنید و همینطور نگاهش به آقا خشایار به صمیمیت و بیپردگی گذشته نبود. ب ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
یه ادم بدبخت
۱۴ ساله 00منم بستنی موخاممممم